پایگاه خبری سپهر فردا| اشاره: ششم ژانویه ۲۰۲۱(۱۷ دی ۱۳۹۹) را برخی از نظریهپردازان برجسته آمریکایی و غربی نقطه عطفی مهم در تاریخ آمریکا قلمداد میکنند. در این روز همزمان با شمارش آرای مجمع گزینندگان (الکترال کالج) برای تایید نتیجه انتخابات ریاستجمهوری سوم نوامبر۲۰۲۰(۱۳ آبان ۹۹) در کنگره آمریکا، «ترامپ» نامزد شکست خورده انتخابات از هوادارانش خواست تظاهرات اعتراضآمیز برگزار کنند. اما آنان در جمعیتی بزرگ به کنگره حمله کرده و بعد از درگیر شدن با نیروهای امنیتی، توانستند وارد ساختمان و اتاقهای مختلف آن شوند. در جریان این حمله، پنج نفر از جمله یک پلیس کشته شدند. با اینکه حمله هواداران ترامپ به ساختمان کنگره آمریکا، با استیضاح دوم او در کنگره همراه شد، اما محاکمه او در سنا با مخالفت جمهوریخواهان، شکست خورد. حوادث ششم ژانویه بهعنوان روزِ تلخ دموکراسی در تقویم آمریکا ثبت شد.به دنبال این یورش بود که کلید واژههایی مثل فروپاشی، جنگ داخلی، تجزیه، کودتا و… در ادبیات سیاسی و رسانهای در آمریکا متداول شد. در این گزارش نگاهی میاندازیم به مهمترین اظهارنظرها در این زمینه.
نقطه عطف در آمریکا
در رابطه با نسبت بین دموکراسی و سیاست خارجی آمریکا همواره دو دیدگاه کلان در بین سیاستمداران این کشور وجود داشته است؛ عدهای در این کشور معتقد بوده و هستند دموکراسی آمریکایی بهعنوان «بهترین»، «تنهاترین» و «آخرین مدل و الگوی موفق حکمرانی» باید صادر شود و باید به زور هم که شده این مدل از حکمرانی در سایر کشورها و به خصوص در مناطقی مثل «غرب آسیا» که بیشترین تضاد و تعارض را با ارزشهای آمریکایی دارند؛ حاکم شود. دیدگاه دومی نیز در بین سیاستمداران این کشور وجود دارد که معتقدند آمریکا بهعنوان «شهری نورانی بر فراز تپه» و «اعلاترین مدل لیبرال دموکراسی غربی» باید به الگویی برای سایر کشورهای جهان بدل شود. براساس این دیدگاه، دولتهای این کشور لازم نیست دموکراسی را بهزور صادر کنند بلکه سایر کشورها با نگاه به کارآمدی دموکراسی آمریکایی خود به خود شیفته این مدل حکومتداری شده و با الگوپذیری از آن در سایر حوزهها نیز مثل اقتصاد و فرهنگ جذب ارزشهای آمریکایی میشوند و با جذب مردم و سیاستمداران کشورهای هدف به دموکراسی آمریکایی منافع و ارزشهای آمریکایی در سراسر جهان تامین و گسترش پیدا میکند. در هر برههای از تاریخ آمریکا بسته به شرایط یکی از این دو دیدگاه در کاخ سفید حاکم بوده است.
دیدگاه اول در سیاست خارجی آمریکا به دنبال حمله نظامی بوش پسر به منطقه غرب آسیا و اشغال افغانستان و عراق عملاً شکست خورد و طرفداران این ایده که اکثراً وابسته به جناح راست افراطی حزب جمهوریخواه بودند خود به عینه دیدند که دموکراسی آمریکایی با حمله نظامی نه تنها صادر نمیشود بلکه آمریکا با کشتار صدها هزار نفر در منطقه غرب آسیا طی ۲۰ سال گذشته کینه و نفرت از دموکراسی آمریکایی را در بین مردم منطقه عمیقتر کرد. خروج حقارتبار آمریکا از افغانستان و بازگشت طالبان به قدرت در این کشور در مردادماه گذشته عملاً مهر ابطالی بر دیدگاه لزوم صدور دموکراسی از طریق لوله تفنگ در آمریکا بود.
دیدگاه دوم نیز که آمریکا را به «شهری نورانی بر فراز تپه» یا «فانوس دریایی» تشبیه میکرد و بر این باور بود که آمریکا چراغ راهنمای دریای طوفانی سیاست بینالملل است با انتخابات ۳ نوامبر ۲۰۲۰
(۱۳ آبان ۱۳۹۹) و به خصوص یورش طرفداران ترامپ به کنگره این کشور و اشغال آن در ۶ ژانویه ۲۰۲۱
(۱۷ دی ۱۳۹۹) و کشتهشدن دستکم ۵ نفر در این حوادث عملاً بر باد رفت و مهر ابطالی بر این دیدگاه نیز زده شد. اصل اساسی در دموکراسی، فرایند آرام و مسالمتآمیز انتقال قدرت است، اما روند انتقال قدرت و تائید نهایی پیروزی بایدن در نشست ۶ ژانویه (۱۷ دی۹۹) کنگره که با یورش طرفداران ترامپ به ساختمان کنگره و اشغال آن، همراه بود رنگ خون به خود گرفت و به گفته کارشناسان، این اتفاق مهر ابطالی بر الگو بودن دموکراسی آمریکایی زد.
برهه نابودی آمریکا
رئیس اندیشکده شورای روابط خارجی آمریکا بعد از این حملات در یک رشته توئیت نوشت: «هیچکس در جهان احتمالا دیگر شاهد احترام، ترس یا وابستگی به ما همچون گذشته نخواهد بود. اگر دوره پسا آمریکا، تاریخ شروع داشته باشد، بطور قطع این تاریخ همین امروز خواهد بود. این تبعات برای انتقال مسالمتآمیز قدرت، برای مستثنی بودن آمریکا و برای درخشش شهری بر فراز تپه زیاد است. سؤال اینجاست که ما چطور به جایی رسیدیم که این همه آمریکایی تا این حد مشتاق هستند تا دموکراسی را دور بیندازند؟».
«ریچارد هاس» در مقالهای در مجله «فارین افرز» در اینباره مینویسد: «آسیب ناشی از رویدادهای
۶ ژانویه در واشنگتن یعنی آشوب و خشونت در محل مجلس نمایندگان و امتناع ترامپ و بیش از ده نفر از اعضای جمهوریخواه کنگره از پذیرش نتایج انتخابات ریاست جمهوری ماه نوامبر، به سیاست خارجی آمریکا و نیز به دموکراسی ایالات متحده، آسیب بزرگتری خواهد زد. ما به «برهه نابودی» رسیدهایم. آنچه در کنگره روی داد، شکستی صرفاً برای آمریکا بود، اما پیامدهای آن از مرزهای آمریکا فراتر میرود. یک جهان پساآمریکایی، جهانی که دیگر به واسطه برتری آمریکا تعریف نمیشود، زودتر از آنچه انتظار میرفت در حال ظهور است- و دلیل آن بیش از آنکه ظهورگریزناپذیر دیگران باشد، کاری است که آمریکا با خودش کرده است.»
رئیساندیشکده شورای روابط خارجی آمریکا میافزاید: «جهانیان از دیرباز رویدادهای ایالات متحده را با دقت دنبال کردهاند: جنبش حقوق مدنی و اعتراضات به جنگ ویتنام در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰، واترگیت، بحران مالی ۲۰۰۸- و طی چهار سال اخیر، شارلوتویل، کشتهشدن جورج فلوید، و ناکامی آمریکا در مقابله با کرونا. اما اشغال کنگره در تاریخ ۶ ژانویه، امری متفاوت بود: رئیسجمهور ایالات متحده، همراه با بسیاری از حامیانش در کنگره و سراسر کشور، با هدف واژگونی دموکراسی آمریکایی دست به خشونت زدند یا دیگران را به اعمال خشونت ترغیب کردند. به علاوه، شاهد یک ناکامی در اجرای قانون بودیم، و این امر سبب افزایش تردید در مورد شایستگی آمریکا شد، تردیدی که پاسخ ناکافی به کرونا و ناتوانی در تشخیص حمله سایبری توسط روسیه به آن دامن زده بود.»
ریچارد هاس معتقد است «حمله به کنگره باعث این تصور در میان دیگر دموکراسیها شد که در آمریکا و در رابطه با امورات آن، یک جای کار شدیداً مشکل دارد. آنها میپرسند که چگونه بسیاری از آمریکاییها به کسی رأی دادند که، حتی پیش از هفته گذشته، به نهادهای رسانهای و قضایی مستقل حمله کرده بود، از یک واکنش صحیح به بیماری کشنده کرونا امتناع کرده بود، و از بسیاری از دیرپاترین هنجارهای سیاسی کشورش تخطی کرده بود؟ آنها بیم آن دارند که حتی پس از پایان ریاست جمهوری ترامپ، وی همچنان در صحنه سیاسی باقی بماند، بر سیاست آمریکا تأثیر بگذارد و در آینده بر حزب جمهوریخواه مسلط شود؛ احیای رفتار سنتیتر آمریکا در دوران
جو بایدن و کامالا هریس میتواند، از دید اکثر همپیمانان ایالات متحده، صرفاً یک برهه محدود و موقتی باشد. در نتیجه، همپیمانان چارهای ندارند جز اینکه در مورد تصمیمشان مبنی بر اعتماد به آمریکا برای تضمین امنیتشانتردید کنند. پیشترتردیدهایی در این رابطه وجد داشت، که نتیجه برخی اقدامات در خلال دولت اوباما و حتی بیشتر در دوران ترامپ بود (حمله به همپیمانان، گرمگرفتن با دیکتاتورها، اقدام یکجانبه و پیشبینیناپذیر). چنینتردیدهایی به معنای گرایش بیشتر دیگر کشورها به سمت نادیده گرفتن درخواستهای ایالات متحده و رسیدگی مستقل از آمریکا به مسائل سیاستی است، خواه از طریق مصالحه با همسایگان یا از طریق ساخت (یا استفاده از) قدرت نظامی خودشان. نشانههایی از این امر پیشتر در خاورمیانه، اروپا، و آسیا مشهود است. خشونت در کنگره به خصوص سبب تضعیف توانایی آمریکا برای دفاع از دموکراسی و حاکمیت قانون میشود؛ میتوان تصور کرد بار بعدی که واشنگتن دولت دیگری را بهخاطر رفتارش سرزنش کند یا تحریم کند، از همه طرف به تزویر و دورویی متهم خواهد شد.
در بخش دیگری از یادداشت «هاس» آمده است: آمریکا تا آن حد که آمریکاییها باور دارند منحصربهفرد نیست، از جمله وقتی بحث بر سر تهدید ناشی از نواقص دموکراسی باشد. آنچه روی داد باید نقطه پایانی باشد برای تصور آمریکای استثنایی، تصور آمریکا بهعنوان شهر درخشان ابدی بر فراز یک تپه… روز ۶ ژانویه روزی است که بهعنوان یک بدنامی بهجا میماند- و باید هم بماند. میتوانیم امیدوار باشیم که این رویداد یک شوک مؤثر برای بدنه سیاسی کشور بوده باشد. اما بحرانها در همه موارد باعث تغییر نمیشوند. تضمین اینکه رویداد ۶ ژانویه باعث تغییر شود باید یک اولویت ملی باشد.»
همین یک روز کافی بود!
به عقیده فوکویاما هم حوادث «۶ ژانویه ۲۰۲۱) موجب تعمیق تفرقه و اختلافات در آمریکا شد و به همین دلیل عواقبی خواهد داشت که در سالهای آینده در جهان طنینانداز خواهد شد.
«فرانسیس فوکویاما» در مقالهای با عنوان «همین یک روز کافی بود تا همه جهان از ما روی برگرداند» در نیویورکتایمز مینویسد:«حمله ششم ژانویه ۲۰۲۱ به کنگره آمریکا علاوه بر آثار داخلی، تأثیر بینالمللی بزرگی هم داشته است و حاکی از کاهش چشمگیر قدرت و نفوذ جهانی آمریکاست. این حمله اراذل و اوباش (به کنگره) که از دونالد ترامپ، الهام گرفته بودند، سابقهای شوم را در سیاست آمریکا رقم زد. آمریکا از زمان جنگ داخلی در این کشور در انتقال صلحآمیز قدرت شکست نخورده بود، و هیچ نامزد قبلی با قصد خاص، نتایج یک انتخابات را با وجود شواهد گسترده دال بر آزاد و عادلانه بودن آن زیر سؤال نبرده بود. رویداد ششم ژانویه همچنان در سیاست آمریکا بازتاب دارد. اما این تأثیر فقط داخلی نیست. این رویداد تأثیر بینالمللی بزرگی هم داشته است و حاکی از کاهش چشمگیر قدرت و نفوذ جهانی آمریکاست.»
فوکویاما میافزاید:«رویداد ششم ژانویه را باید با توجه به پیشینه بحران جهانی گستردهتر لیبرال دموکراسی بررسی کرد. براساس گزارش سال ۲۰۲۱ سازمان فریدِم هاس درباره «آزادی در جهان»، دموکراسی برای ۱۵ سال پیاپی رو به افول بوده و با برخی از بزرگترین پسرفتها در دو دموکراسی از بزرگترین دموکراسیهای جهان، یعنی آمریکا و هند همراه بوده است. از زمان انتشار آن گزارش، در میانمار، تونس و سودان کودتا شد؛ یعنی همان کشورهایی که پیش از آن گامهای دلگرمکنندهای در جهت دموکراسی برداشته بودند.زیربنای دموکراسی جهانی، موفقیت و پایداری دموکراسی در خود آمریکا بود؛ چیزی که «جوزف نای» دانشمند سیاسی آن را «قدرت نرم» مینامد… شاید تا ششم ژانویه هر کسی به تحولات از دریچه سیاست معمول آمریکا و اختلافنظرها در این سیاست بر سر مسائلی همچون تجارت، مهاجرت و سقط جنین نگاه میکرد. اما شورش ششم ژانویه مقطعی بود که اقلیت چشمگیری از آمریکاییها نشان دادند که میخواهند از خودِ دموکراسی آمریکا روی بازگردانند و برای دستیابی به اهدافشان متوسل به خشونت شوند. چیزی که ششم ژانویه را به لکه ننگی (یا فشاری) بسیار نگرانکننده برای دموکراسی آمریکا تبدیل کرده است، این واقعیت است که حزب جمهوریخواه با چشم دوختن به انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۴ که ممکن است در آن ترامپ درصدد ریاست جمهوری دوباره برآید، به جای کنار گذاشتن افرادی که آن شورش را به راه انداختند و در آن شرکت کردند، به دنبال عادی کردن آن (شورش) و پاکسازی خود از وجود افرادی بوده است که میخواستند حقیقت را درباره انتخابات ۲۰۲۰ بگویند.»
این نظریهپرداز میافزاید: «با حوادث ششم ژانویه دیگر اعتبار آمریکا بهعنوان الگوی رفتار دموکراتیک از بین رفته است. این سابقه به اندازه کافی بد هست، اما احتمالاً رویداد ششم ژانویه حتی عواقب خطرناکتری هم دارد….اگر حزب جمهوریخواه، رویدادهای ششم ژانویه را محکوم میکرد همانطور که در نهایت در سال ۱۹۷۴ ریچارد نیکسون را کنار گذاشت ـ، این امید وجود داشت که کشور از دوره ترامپ عبور کند. اما این اتفاق نیفتاده است و دشمنان خارجی همچون روسیه و چین با خوشحالی بیحد و حصر نظارهگر این وضعیت هستند. اگر مسائلی همچون واکسیناسیون و ماسک زدن، سیاسی و تفرقهانگیز باشد، فکرش را بکنید چه برخوردی با تصمیم آتی برای حمایت نظامی یا خودداری از چنین حمایتی چه به اوکراین و چه تایوان خواهد شد. ترامپ اجماع دو حزبی را تضعیف کرد که از اواخر دهه ۱۹۴۰ بر سر حمایت قاطع آمریکا از نقش لیبرال بینالمللی وجود داشت، و رئیسجمهور بایدن هنوز قادر به احیای آن نبوده است. بزرگترین ضعف امروز آمریکا ناشی از اختلافات و تفرقه داخلی است. صاحبنظران محافظهکار به دنبال الگویی جایگزین به مجارستان غیرلیبرال سفر کردهاند و شمار مأیوسکنندهای از جمهوریخواهان دموکراتها را تهدیدی بزرگتر از روسیه میدانند.آمریکا قدرت نظامی و اقتصادی عظیمی دارد، اما این قدرت بدون اجماع سیاسی داخلی بر سر نقش بینالمللی این کشور قابل استفاده نیست. اگر آمریکاییها دیگر به جامعهای آزاد و لیبرال و روامدار باور نداشته باشند، ظرفیت ما برای نوآوری و هدایت بهعنوان سهمگینترین قدرت اقتصادی نیز افول خواهد کرد. ششم ژانویه موجب تعمیق تفرقه و اختلافات در کشور شد و به همین دلیل عواقبی خواهد داشت که در سالهای آینده در جهان طنینانداز خواهد شد.»
هشدار استفان والت
نشریه آمریکایی «فارین پالیسی» نیز در تحلیلی به قلم «استفان ام.والت» استاد روابط بینالملل در دانشگاه هاروارد و ارائهدهنده نظریه «موازنه تهدید» درباره روند فزاینده صحبت از جدایی و تجزیهطلبی در میان آمریکاییها و پیامدهای آن برای این کشور هشدار داده است.
این نظریهپرداز مشهور روابط بینالملل که از ستوننویسهای نشریه فارین پالیسی است در مقاله خود مینویسد:«جنبشهای تجزیهطلب برای مدت طولانی بخشی از صحنه سیاسی (آمریکا) بودهاند و معمولاً زیاد نیستند. علاوه بر این، همانطور که «کیسی میشل» سال گذشته در پالتیکو اشاره کرد، تجزیهطلبی مدرن کمتر به معنای خروج واقعی از اتحادیه است و بیشتر به تلاش برای ممانعت از طرحهای دولتی که گروههای خاص آن را دوست ندارند، برمیگردد. با این حال، برخی نظرسنجیها نشان میدهند که حمایت از طرحهای مختلف جداییطلبی بهطور ناخوشایندی بالاست و تعداد فزایندهای از مردم (که اکثراً در جناح راست سیاسی هستند) اکنون مایلند که علیه مقامات منتخب که با دیدگاههایشان مخالف هستند، به خشونت فیزیکی تهدید کنند. اوباش مسلح حتی برای براندازی انتخابات ریاستجمهوری سال گذشته به کنگره حمله کردند و این اقدامات از جمله برخی از اهداف احتمالی آن، از سوی سیاستمداران برجسته سرپوش گذاشته شده و از آن دفاع میشود.
والت میافزاید: «کشورهای تثبیت شده به ندرت از هم میپاشند و جنگهای داخلی در میان دموکراسیها کمتر رایج است، مگر اینکه- قسمتترسناک اینجاست- نهادهای سیاسی آنها ضعیف یا شکستخورده باشند. اما این خطر را نباید کاملاًً نادیده گرفت. چند دموکراسی در دهههای اخیر از هم جدا شدهاند و تلاشهای جداییطلبانه میتواند پرهزینه باشد، حتی اگر در نهایت شکست بخورد، همانطور که موارد کبک، کاتالونیا و اسکاتلند نشان میدهند.» به باور این استاد روابط بینالملل در دانشگاه هاروارد، جمهوریخواهانی مانند کروز دوست دارند در مورد لزوم شکست دادن چین اظهارفضل کنند، اما او و امثال او به هر کاری برای غیرممکن کردن این هدف دست میزنند. نویسنده، مثالهای آن را صحبتهای بیپرده درباره جدایی، مخالفت با واکسنها، نادیده گرفتن هوشیاری و دامن زدن به جنگهای فرهنگی بیپایان میداند که امید به داشتن یک سیاست خارجی موفق در آمریکا را تضعیف میکند، پیروزی در رقابت ژئوپلیتیک با یک رقیب برابر که جای خود دارد.در پایان این گزارش آمده است: اگر انگیزه تجزیهطلبی در آمریکا شتاب بیشتری بگیرد و این اتفاق بیفتد، حیاتیترین دارایی ژئوپلیتیک ایالات متحده به هدر میرود.
فروپاشی تا ۲۰۲۵
یک نویسنده و استاد دانشگاه کانادایی نیز با توجه به شوش ۶ ژانویه ۲۰۲۰ و حوادث پس از آن پیشبینی کرده «دموکراسی آمریکا» ممکن است تا سال ۲۰۲۵ دچار فروپاشی شده و باعث ایجاد بیثباتیهای سیاسی و خشونتهای گسترده در آن کشور شود.
«توماس هومر- دیکسون»، مدیرعامل اندیشکده «کاسکید» در دانشگاه «رویال رودز» در مقالهای در پایگاه «گلوباندمیل» مینویسد: «دموکراسی آمریکا ممکن است تا ۲۰۲۵ دچار فروپاشی شود و این ایجاد بیثباتیهای شدید سیاسی و از جمله خشونت گسترده داخلی را به همراه خواهد داشت. تا سال ۲۰۳۰ و شاید زودتر از آن، این کشور ممکن است تحت حاکمیت یک دیکتاتوری راستگرا درآید.» «دیکسون» در ادامه مینویسد: «ما نباید این احتمالات را صرفاً به دلیل آنکه مضحک بهنظر میرسند یا آنکه تصور آن وحشتناک است کنار بگذاریم. در سال ۲۰۱۴ هم این احتمال که دونالد ترامپ روزی رئیسجمهور خواهد شد بهنظر هر آدمی مضحک مینمود، اما امروز ما در جهانی زندگی میکنیم که رویدادهای مضحک رنگ واقعیت به خود میگیرند و اتفاقات وحشتناک به اتفاقات عادی تبدیل میشوند.»دیکسون خاطرنشان کرده «دانشگاهیان برجسته در آمریکا اکنون احتمال تضعیف مرگبار دموکراسی آمریکا را بهصورت جدی مورد بررسی قرار میدهند». این دانشمند کانادایی در بخش دیگری از یادداشت خود با یادآوری حوزههای مورد علاقه پژوهش خود در ۴۰ سال گذشته تصریح کرده که نشانههای بروز بحران در آمریکا را مشاهده میکند. وی تصریح میکند: «من پژوهشگر حوزه درگیریهای خشونتبار هستم و به مدت بیش از ۴۰ سال بر روی دلایل جنگ، فروپاشی اجتماعی، انقلاب، خشونتهای قومیتی و نسلکشی مطالعه کردهام و اکنون دو دهه است که هدایت مرکزی برای انجام مطالعات بر روی صلح و درگیریها را در دانشگاه تورنتو بر عهدهدارم». وی میافزاید: «امروز من شاهد شکلگیری بحران در ایالات متحده آمریکا هستم و میبینم که بستر سیاسی و اجتماعی این کشور، علامتهای هشدار ارسال میکند.» دیکسون در بخش دیگری از یادداشت خود نوشته آمریکا «به نحو فزایندهای غیرقابل حکمرانی میشود و برخی کارشناسان معتقدند ممکن است وارد جنگ داخلی شود»
پیش به سوی بیثباتی
«باربارا والتر» استاد علوم سیاسی و مشاور سازمان جاسوسی آمریکا «سیا» نیز با اذعان صریح به اینکه تصور وجود نظام دموکراتیک به معنی واقع آن در آمریکا یک تصو اشتباه است، هشدار داده که آمریکا با سرعت شگفت انگیزی بسوی بیثباتی، جنگ داخلی و کودتای احتمالی پیش میرود.
«والتر» استاد دانشگاه کالیفرینا در «سندیگو» در مصاحبه با شبکه تلویزونی سیانان در اینباره میگوید: «آمریکا به زودی و در مدت چند سال به نقطه غیرقابل بازگشت بیثباتی سیاسی و فروافتادن به ورطه درگیری و جنگ داخلی خواهد رسید… براساس مقایسههای بینالمللی، نظام سیاسی آمریکا دیگر دموکراسی به معنی واقعی آن به شمار نمیرود.»
«والتر» که یکی از اعضای هیئت مشورتی گروه ویژه سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا است اخیراً نیز کتابی منتشر کرده که در آن به مسئله زوال دموکراسی در آمریکا پرداخته است. واشنگتنپست در خلاصهای که از این کتاب منتشر کرده چنین نوشته است: آمریکا در آستانه یک جنگ داخلی قرار گرفته و تاکنون مراحل «پیش از شورش» و «درگیری اولیه» را پشتسر گذاشته است.«ما بیش از آنچه دوست داریم باور کنیم به یک جنگ داخلی در آمریکا نزدیک هستیم. هیچ آمریکایی دوست ندارد باور کند دموکراسی مورد علاقهاش رو به زوال است یا به سمت جنگ میرود. اگر شما یک تحلیلگر خارجی بودید که وقایع آمریکا را از خارج دنبال میکردید، در نهایت به لیستی میرسیدید که تمام فاکتورهای لازم برای وقوع جنگ داخلی را داراست» به گفته والتر، آمریکا وارد «حوزه بسیار خطرناکی» شده است. مخصوصاً بعد از شورشهای مرگبار کنگره که در ژانویه ۲۰۲۱ اتفاق افتاد. رویداد مذکور میتواند مسیری را برای لغزش آمریکا به مرحله سوم یعنی «شورش آشکار» ایجاد کند. والتر ادامه میدهد که دوره تصدی ترامپ در کاخ سفید منجر به این شده است که آمریکا دیگر از نظر فنی واجد شرایط دموکراسی نباشد. او با استناد به مجموعه دادههای مرکز سیاست صلح سیستماتیک بیان میکند که کشور آمریکا اکنون درگیر یک «آنوکراسی» است: چیزی بین یک دولت استبدادی و یک دموکراسی.
هشدار ژنرالهای پنتاگون درباره کودتا
سه ژنرال پیشین نیروی زمینی ارتش آمریکا هم با اشاره به انتخابات نوامبر ۲۰۲۰ و یورش طرفداران ترامپ در ۶ ژانویه ۲۰۲۱ به کنگره درباره احتمال وقوع کودتا در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۴، هشدار دادهاند.به نوشته «نیوزویک»، این مقامهای بلندپایه بازنشسته ارتش آمریکا هشدار دادهاند در صورتی که نتایج انتخابات سال ۲۰۲۴ میلادی در این کشور از سوی بخشی از ارتش پذیرفته نشود، احتمال کودتا و یا حتی جنگ داخلی وجود خواهد داشت. ژنرال
«پل ایتون»، سرتیپ «استیون اندرسون» و سرلشکر «آنتونیو تاگوبا» در مقالهای مشترک در روزنامه «واشنگتنپست» از سران کنونی آمریکا خواستهاند تا برای جلوگیری از وقوع چنین صحنههایی، گامهای لازم را بردارند و اعلام کردهاند که به شکل فزایندهای نگران وقوع هرج و مرج نابودکننده در داخل ارتش آمریکا و در خطر قرار گرفتن همه آمریکاییها پس از انتخابات سال ۲۰۲۴ هستند. آنان با هشدار در مورد احتمال «شکست کامل زنجیره فرماندهی در امتداد خطوط حزبی آمریکا»و خطر «ایجاد یک دولت در خفا» به رهبری نامزد بازندهای که حاضر به پذیرفتن شکست نیست، با اشاره مستقیم به دونالد ترامپ رئیس جمهوری سابق آمریکا و نقش وی در حمله به ساختمان کنگره اعلام کردند کهنه سربازان آمریکایی و نیروهای فعال ارتش این کشور در حمله به کنگره حضور داشتهاند.در بخشی از نامه این سه مقام نظامی سابق آمریکا آمده است«بدون بهبود وضعیت، احتمال فروپاشی در ارتش که منعکسکننده فروپاشی اجتماعی یا سیاسی است، بسیار واقعی است. شمار نگرانکنندهای از کهنه سربازان و حتی نظامیان فعال در حمله به ساختمان کنگره شرکت کردند ودر صورت وقوع شورش دیگری، پتانسیل شکست کامل زنجیره فرماندهی وجود دارد.» وزارت دفاع آمریکا (پنتاگون) نیز که از اکنون در هراس از وقوع هرج و مرج نابودکننده در داخل ارتش این کشور پس از انتخابات سال ۲۰۲۴ قرار دارد، در دستورالعملی لایک کردن مطالب گروههای افراطی را در شبکههای اجتماعی برای کارکنان این وزارتخانه و نیروهای نظامی ممنوع کرده است.
آیا جنگ داخلی در پیش است؟
روزنامه«گاردین» نیز در گزارشی به مناسبت اولین سالگرد حمله به کنگره مینویسد: «جو بایدن یک سال را به این امید سپری کرده که آمریکا بتواند به حالت عادی بازگردد. با این وجود، در اولین سالگرد حمله به ساختمان کنگره آمریکا، رئیسجمهوری سرانجام موضوعی مهم را به رسمیت شناخت اینکه دموکراسی آمریکا با تهدید مواجه است. بایدن گفت: «در این لحظه ما باید تصمیم بگیریم. ما قرار است چه ملتی باشیم؟ آیا ما ملتی خواهیم بود که خشونت سیاسی را بهعنوان یک هنجار میپذیرد»؟ این پرسشی است که اکنون بسیاری در داخل آمریکا و خارج از آن کشور مطرح میکنند. در جامعهای عمیقاً تقسیم شده، جاییکه حتی یکتراژدی ملی مانند ۶ ژانویه مردم آمریکا را بیشتر از یکدیگر دور میکند. این ترس وجود دارد که آن روز تنها آغاز موجی از ناآرامی، درگیری و تروریسم داخلی بوده باشد. مجموعهای از نظرسنجیهای اخیر نشان میدهند که تنها اقلیتی از آمریکاییها از ایده خشونت علیه دولت نگرانی ندارند. حتی صحبت از یک جنگ داخلی دوم در آمریکا از فانتزیای حاشیهای به رسانههای جریان اصلی راه یافته است.»
گاردین میافزاید:««آیا جنگ داخلی در پیش است»؟ تیتر صریح یک مقاله در نشریه «نیویورکر». بود آیا ما واقعاً با یک جنگ داخلی روبهرو هستیم»؟ عنوان یک ستون در «نیویورک تایمز» بود. سه ژنرال بازنشسته آمریکایی در ستون اخیر «واشنگتنپست» هشدار دادند که یک کودتای دیگر میتواند منجر به جنگی داخلی شود. این واقعیت که چنین مفاهیمی در حال ورود به حوزه عمومی هستند، نشان میدهد مقولهای که زمانی غیرقابل تصور بود به موضوعی قابل تأمل تبدیل شده است حتی اگر برخی استدلال کنند که تحقق آن کاملاً غیرممکن است. این نگرانی از کینهتوزی در واشنگتن تغذیه میشود، جاییکه اقدامات بایدن باعث رادیکالتر شدن جمهوریخواهان شده که اکنون در جایگاه اپوزیسیون قرار گرفتهاند.
اظهارات بایدن مبنی بر آنکه «به هیچکس اجازه نمیدهم خنجر بر روی گلوی دموکراسی ما بگذارد» بهنظر میرسد که تصدیق میکند زمانی که یکی از احزاب اصلی آمریکا اقتدارگرایی را پذیرفته امکان معاملهای معمول و عادی وجود ندارد. تقریباً هیچ جمهوریخواهی در مراسم بزرگداشت برگزار شده با حضور بایدن شرکت نکرد، زیرا آن حزب به دنبال بازنویسی تاریخ است و اوباشی که تلاشکردند شکست انتخاباتی ترامپ را وارونه سازند بهعنوان شهدا و پیکارجویانی که برای دموکراسی میجنگند نمایش داده میشوند.
مرگ دموکراسی
«سی ان ان» نیز پس از این حوادث در تحلیلی نوشت: «برای عدهای اکنون آمریکا به مصداقی برای نحوه مرگ دموکراسی تبدیل شده است. مرجعیت اخلاقی آمریکا مخدوش شده است. رسانه آمریکایی به تلاشهای «جو بایدن»، رئیسجمهور منتخب آمریکا برای مجاب کردن دنیا درخصوص اینکه آمریکا به روزهای گذشته برمیگردد اشاره کرده، اما مینویسد: «برگرداندن نفوذ آمریکا مثل زدن یک کلید نیست. بسیاری از شریکان آمریکا مطمئن نیستند ترامپیسم به پایان رسیده است».«سیانان» در ادامه نوشت: «سران کشورهایی که حفظ یا احیای آزادیهایشان را مدیون آمریکا بودند از واشنگتن بهعنوان چراغ راهنمای خودشان یاد میکردند. اکنون آمریکا مصداقی است از اینکه دموکراسی چطور میتواند دچار مرگ شود»
نظرسنجیها چه میگویند؟
همزمان با اولین سالگرد حمله مرگبار حامیان دونالد ترامپ به کنگره آمریکا در اعتراض به نتایج انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۰، نظرسنجیها نیز از نگرانی شدید آمریکاییها درباره آینده این کشور حکایت دارد و دیدگاه نخبگان علمی این کشور را درباره خطر فروپاشی دموکراسی آمریکا تائید میکند. براساس نظرسنجیهای جدید نگرانی نسبت به احتمال وقوع جنگ داخلی به حوزه عمومی آمریکا نیز کشیده است.نتیجه نظرسنجی سراسری جدید در آمریکا نشان میدهد، اکثریت مردم این کشور اعتقاد دارند که دموکراسی در آمریکا با خطر فروپاشی مواجه است.
خبرگزاری فرانسه پنجشنبه گذشته (۲۳ دی) با اشاره به نظرسنجی تازه دانشگاه «کوئینیپیاک» به نگرانی آمریکاییها درباره آینده کشورشان پرداخته و مینویسد:«۷۶ درصد از افرادی که در نظرسنجی دانشگاه کوئینیپیاک شرکت کردند میگویند بیثباتی سیاسی در آمریکا خطری بزرگتر از تهدیدهای خارجی است.به اعتقاد ۵۸ درصد از آمریکاییهای شرکتکننده در این نظرسنجی، «دموکراسی» در آمریکا با خطر فروپاشی مواجه است و ۳۷ درصد گفتند که اعتقادی به در خطر بودن دموکراسی کشورشان ندارند. ۵۳ درصد از شرکتکنندگان در نظرسنجی دانشگاه کوئینیپیاک گفتند که احتمال میدهند اختلافات سیاسی در کشور بدتر شود.»
تحقیقات جدید نیز نشان میدهد که بیش از ۵ میلیون شهروند بزرگسال در آمریکا بین ژانویه ۲۰۲۰ تا آوریل ۲۰۲۱ (دی ۹۹ تا فروردین ۱۴۰۰) برای اولین بار اقدام به خرید سلاح کردهاند؛ آماری که تسریع در خرید سلاح همزمان با شکست تلاشها برای محدودیت حمل سلاح در آمریکا را نشان میدهد. وزارت دفاع آمریکا (پنتاگون) که از اکنون در هراس از وقوع هرج و مرج نابودکننده در داخل ارتش این کشور پس از انتخابات سال ۲۰۲۴ قرار دارد، در دستور العمل جدیدی لایک کردن مطالب گروههای افراطی را در شبکههای اجتماعی برای کارکنان این وزارتخانه و نیروهای نظامی ممنوع اعلام کرد.
مطابق نتایج تحقیقات اخیر موسسه افکارسنجی «پیو»، در نگاه اغلب مردم ۱۷ کشور شاخص دنیا، امروزه دموکراسی در آمریکا دیگر الگوی خوبی برای سایر ملتها نیست. بهطور دقیقتر ۶۹ درصد مردم کانادا، ۴۹ درصد مردم ایتالیا، ۴۵ درصد مردم یونان، ۵۴ درصد مردم اسپانیا، ۵۶ درصد مردم انگلیس،
۵۷ درصد مردم هلند، ۵۳ درصد مردم فرانسه،
۵۴ درصد مردم بلژیک، ۵۶ درصد مردم سوئد،
۵۴ درصد مردم آلمان، ۶۳ درصد مردم تایوان،
۷۳ درصد مردم کره جنوبی، ۶۷ درصد مردم ژاپن، ۶۶ درصد مردم سنگاپور، ۶۴ درصد مردم استرالیا و ۶۳ درصد مردم نیوزلند این روزها به ناکارآمدی دموکراسی در آمریکا بهعنوان یک الگو باور دارند. باوری که البته این روزها تنها منحصر در شهروندان دیگر کشورها نبوده و میلیونها آمریکایی نیز امروزه دیگر اعتماد و اعتقاد چندانی به سلامت دموکراسی در کشورشان ندارند. بهویژه جوانان آمریکایی که مطابق افکارسنجی جدید دانشگاه هاروارد، حدود ۵۲ درصد آنان باور دارند که دموکراسی در آمریکا این روزها «مشکلات فراوانی دارد» یا «شکست خورده» است. باوری که اعتماد به سلامت انتخاباتها در آمریکا را نیز به چالش کشیده و تنها ۵۱ درصد شهروندان آمریکایی اطمینان دارند که انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۲۴ میلادی در آمریکا آزاد و منصفانه خواهد بود.یعنی نیمی از آمریکاییها سلامت انتخابات بعدی کشورشان را مخدوش میدانند و بسیاری از آنها بهویژه در حزب جمهوریخواه آمادهاند تا در انتخابات میان دورهای ۲۰۲۲ یا انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۴، ۶ ژانویههای دیگری را در آمریکا خلق کنند.
از سوی دیگر «تجزیهطلبی» نیز در نظرسنجیها در آمریکا رشد قابل ملاحظهای را نشان میدهد. بر اساس نظرسنجی انجام شده توسط مرکز سیاست دانشگاه «ویرجینیا» بیش از نیمی از کل حامیان دونالد ترامپ «تا حدودی» با این نظر که ایالتهای قرمز (رنگ نماد حزب جمهوریخواه، ایالتهایی که اکثر مردم حامی جمهوریخواهان هستند) باید از آمریکا جدا شوند، موافق هستند. در طرف مقابل، ۴۱ درصد حامیان جو بایدن رئیسجمهور آمریکا از ایده جدایی ایالتهای آبی (رنگ نماد دموکراتها) حمایت میکنند. به نوشته خبرگزاری «اسپوتنیک»، در همین حال، دادههای بیشتر ارائه شده توسط محققان نشان داد که یک چهارم حامیان ترامپ با ایده جدایی ایالتهای قرمز «به شدت» موافق هستند، در حالی که ۱۸ درصد از حامیان بایدن از جدایی ایالتهای آبی حمایت کردند.علاوه بر این، حداقل ۸۰ درصد از رایدهندگان حامی ترامپ و بایدن گفتند که سیاستمداران منتخب از حزب مخالف «خطری آشکار و فعلی برای دموکراسی آمریکایی» هستند. پیشتر، نتایج نظرسنجی مشترک موسسه «یوگاو» و «برایت لاین واچ» نیز نشان داده بود دو سوم جمهوریخواهان ساکن ایالتهای جنوبی آمریکا طرفدار جدایی از ایالات متحده و ایجاد اتحادیه خود با ایالتهای همسایه هستند. در همین مناطق، حمایت از جدایی در بین مستقلها ۵۰ درصد و در بین دموکراتها تنها ۲۰ درصد بود.
منابع:
۱. ایرنا(۳۰ آذر ۱۴۰۰)، «هشدار کارشناس سیا: آمریکا بسوی کودتا و جنگ داخلی میرود»
۲. باشگاه خبرنگاران جوان(۲۵ دی ۱۴۰۰)، «وضعیت دموکراسی در آمریکا در سالگرد شورش ۶ ژانویه»
۳. مشرق نیوز(۹ فروردین ۱۴۰۰)، «ریچارد هاس: جهان دیگر تحت سلطه آمریکا نخواهد بود»
۴. تسنیم(۲۰ دی ۱۴۰۰)، «فوکویاما درباره سالروز تسخیر کنگره آمریکا: همین یک روز کافی بود تا جهان از ما روی برگرداند»
۵. فرارو(۲۰ دی ۱۴۰۰)، «آیا آمریکا واقعاً به سوی یک جنگ داخلی دوم پیش میرود؟»